جدول جو
جدول جو

معنی سرگردان کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سرگردان کردن
آواره کردن، دربه در کردن، بی خانمان کردن، ویلان کردن، بلاتکلیف کردن، معطل کردن، سرگشته کردن، حیران کردن، آشفته کردن، پریشان کردن، آسیمه سر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرگردان کردن
للتّجوّل
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سرگردان کردن
Bewilder
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرگردان کردن
déconcerter
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سرگردان کردن
বিভ্রান্ত করা
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
سرگردان کردن
الجھانا
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به اردو
سرگردان کردن
kuchanganya
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سرگردان کردن
ทำให้สับสน
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
سرگردان کردن
desconcertar
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سرگردان کردن
verwirren
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرگردان کردن
спантеличити
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرگردان کردن
zaskakiwać
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرگردان کردن
使困惑
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به چینی
سرگردان کردن
desconcertar
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سرگردان کردن
disorientare
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سرگردان کردن
verbijsteren
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
سرگردان کردن
озадачивать
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به روسی
سرگردان کردن
भ्रमित करना
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به هندی
سرگردان کردن
membingungkan
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سرگردان کردن
어리둥절하게 하다
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
سرگردان کردن
לבלבל
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به عبری
سرگردان کردن
困惑させる
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سرگردان کردن
şaşırtmak
تصویری از سرگردان کردن
تصویر سرگردان کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رِ گِ رِ تَ)
بی اعتنایی کردن. دلتنگی کردن: صیاد گفت ای غلام چرا سرگرانی میکنی. (هزار و یکشب)
لغت نامه دهخدا
(حُ بَ کَ دَ)
بی اعتنایی کردن. تکبر فروختن:
گفتم که مرا ز غم به سه بوسه بخر
دل تافته گشتی و گران کردی سر.
فرخی (دیوان ص 445).
خداوند خرمن زیان میکند
که با خوشه چین سر گران میکند.
سعدی.
سر بیش گران مکن که کردیم
اقرار به بندگی و خردی.
سعدی.
کمال بخت خردمند نیکمرد آن است
که سر گران نکند بر قلندر و درویش.
سعدی.
چرا چون لاله خونین دل نباشم
که با ما نرگس او سر گران کرد.
حافظ
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرگران کردن
تصویر سرگران کردن
تکبر فروختن، بی اعتنائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرگران کردن
تصویر پرگران کردن
((پَ. گِ. کَ دَ))
کنایه از فرود آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
Wander
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
блуждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
блукати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
błądzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرگردان شدن
تصویر سرگردان شدن
دیکشنری فارسی به چینی